اندیشه داراب

الهم إن أعوذ من الکرب و البلاء......
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

مراحل رشد کودک از ديد اسلام

24 مهر 1395 توسط کوثر

خلاصه:بنا به تقسيـم بنـدى كه در روايتـى از پيامبـر گرامـى اسلام حضرت محمد(ص) آمده است، مراحل رشـد به سه دوران تقسيـم می‌شود: هفت سال اول، دوران سيـادت، هفت سـال دوم، دوران آمـوزش و هفت سـال سـوم، دوره وزارت. در دوران سيـادت كـودك بـايـد تـدابيـرى انـديشيـد كه با دوره‌های بعدى متفاوت است و آن گـونه كه از نام آن پيدا است، مرحله آقايى و سيادت كـودك است. اين زمان بهتريـن و مناسب‌ترین وقت اثرگذارى در عقل و انـديشه و روح انسان است.

بنا به تقسيـم بنـدى كه در روايتـى از پيامبـر گرامـى اسلام حضرت محمد(ص) آمده است، مراحل رشـد به سه دوران تقسيـم می‌شود: هفت سال اول، دوران سيـادت، هفت سـال دوم، دوران آمـوزش و هفت سـال سـوم، دوره وزارت. در دوران سيـادت كـودك بـايـد تـدابيـرى انـديشيـد كه با دوره‌های بعدى متفاوت است و آن گـونه كه از نام آن پيدا است، مرحله آقايى و سيادت كـودك است. اين زمان بهتريـن و مناسب‌ترین وقت اثرگذارى در عقل و انـديشه و روح انسان است.

از نظر مذهبى نيز بذر هويت دينى و معنوى انسان در كـودكى كاشته می‌شود، اما القاى مفاهيـم اخلاقى و مذهبى و فرهنگى ـ با توجه به حساسيت ايـن دوران ـ نبايد با شیوه‌های مستقيـم و خشك آمـوزشـى صـورت پذيرد، بلكه بايد در قالبى شيريـن و با محتـوايى كودكانه انجام گيرد. ايـن موقعيت زمانى نيست كه كودك را وادار به انجام اصـول تربيتى كنند، بلكه بايد با شيوه غیرمستقیم و جذاب وضعى را ايجـاد كـرد تـا عملاً از آموزش‌ها تصـويـربـردارى كند.

در سيـره عملـى حضـرت امـام ايـن نكته به‌وضوح ديـده می‌شود. همسـر بزرگـوار ايشان بيان می‌کنند: ((روحيه امام و حرکت‌ها و صحبت‌هایشان بر بچه‌ها بسيار اثر می‌گذاشت؛ به‌خصوص ديانت ايشان بسيار مؤثر بـود. بچه‌های من خيلـى متدينند و مـن از ايـن بابت شاكر به درگاه خدايم و می‌دانم كه همه این‌ها اثر وجود آقا است.

برخـورد و رفتار و ديانت و تقـواى ايشان بـر مـن نيز اثر داشته است، اما از نظر اخلاقـى بـر بچه‌هایم بيشتر اثر گذاشته‌اند … .( خانـم صديقه مصطفـوى، فرزند امام می‌گوید: ((مـن از نه سالگـى ايشان را تشخيص دادم. يادم است از بچگـى خيلـى كـم خـواب بـودم. چنديـن بار وسط شب بيدار می‌شدم و مكرر نماز شب آقا را می‌دیدم. خيلى از شب‌ها مهتاب بود و مـن در مهتاب اشك چشم آقا را می‌دیدم و ايـن براى مـن خيلى عجيب بود.( فرزند ديگر امام، خانـم فريده مصطفـوى در باره عدم سختگيرى امام در وظايف شرعى ـ قبل از سن تكليف ـ می‌گوید:

((تا مكلف نبـوديـم، هيچ تكليفـى بـر ما بار نمی‌کردند.( سختگیری‌های قبل از بلوغ باعث خـواهد شد در كـودك نسبت به مسائل تربيتـى دل‌زدگی و گاه تنفر ايجاد شـود. البته ايـن بـدان معنا نيست كه هيچ تلاشى در آگاهى دادن به فرزند نشـود، زيرا در موارد مختلفـى كه از زندگى ايشان بيان می‌شود، حتـى در سخنرانی‌های آن بزرگـوار، به تربيت قبل از بلوغ و تمريـن در عبادات تأکید شده است:

((بچه‌ها از هفت سالگـى نماز بخـواننـد. بچه‌ها را وادار به نماز كـن، تا وقتى نه ساله شدند، عادت كرده باشند.)) كـودك بايد در هفت سال اول زندگـى از آزادى كامل و منطقـى برخـوردار باشد. او را بايـد از دور مـراقبت نمود. ايـن دوره از زمان مـوقعيتـى نيست كه والـديـن از او تـوقع رفتار بزرگ منشانه داشته بـاشنـد، بلكه دورانـى است كه نه تنها بايد او بچگـى كنـد، بلكه گاه لازم است بزرگ‌ترها نيز خـود را تا حد كـودكـى تنزل دهند و با بيان و رفتـار كـودكـانه بـا او بـرخـورد كنند.

البته بايـد در نظر داشت آزادى كه به كـودك داده می‌شود، کاملاً منطقـى و بر پايه اصـول باشد و از او شخصيتـى لـوس و جمع گريز و متـوقع ساخته نشـود. 2 بازى، ويژگى دوره كودكى 2 يكى از خصوصياتى كه در دوره سيـادت كـودكـى بيشتـر به چشـم می‌خورد و از اهميت ویژه‌ای برخـوردار است، بازى كودك است. به دوران قبل از دبستان، دوره بازى گفته‌اند و روانشناسان عقيده دارنـد: بازى تفكر كـودك است. او در اين موقعيت، كارى جز بازى نـدارد و ايـن امـر مـوجب می‌شود پرنشاط و پـرانرژى شود و فكر و استعداد او شكـوفا شـود. كـودك، در بازى به آرزوهايـش دست می‌یابد. قـدرت استـدلال پيدا می‌کند و نيروى تحليلـش تقـويت می‌گردد. بزرگ‌ترها نبايـد بازى كودكان را بی‌اهمیت بشمارند و آن را تحقير كنند، بلكه خـود آن‌ها نيز بايد در بازى كـودكان مشاركت داشته باشند. بازى با فرزندان فرصتى است كه والديـن در خلال آن ميزان هـوش و استعداد كـودك را می‌سنجند.

برادر حضرت امام، مرحـوم آيت الله پسنـديده گفته است: ((امام در تمام امور حتـى در بازی‌های كـودكانه و امـور تفريحى و ورزشى از تمام همسالانـش بـرتر و از همه جلـوتـر بـودنـد.)) و مرحـوم حاج سید احمد خمينـى فرزند بـرومنـد آن بزرگـوار نقل كرده است: [امام] در پرش طـول و ارتفاع، خـود در كودكى تمريـن داشتند و دو دست و يك پاى ايشان در اثر هميـن ورزش‌ها شكسته بود. بيـش از ده جـاى سـر ايشـان و چنـد جـاى پيشـانـى ايشـان نيز شكستگـــى داشت.( يكـى از نزديكان حضرت امام نقل می‌کند كه آن فرزانه روزگار در زمان كـودكـى فـرزنـدانشان بـا تمام كارهاى مهمـى كه داشتند، يك ساعت با آن‌ها بازى می‌کردند و در برنامه ريزى امـور خـود به ايـن امـر تـوجه و عنايت داشتنـد. و حتـى از همان زمان كـودكـى به هنگام تفريح و بازى، برنامه‌ای ديگر پياده نمی‌کردند. (به بيان خانـم طباطبايـى: ((امام علاقه زيادى به كـودكان داشتند. ايشان هميشه نصيحت می‌کردند كه تا پيـش از مكلف شـدن، بچه‌ها را راحت بگذاريـم تا بازى كنند. يك روز علـى ساعت و عينك آقا را برداشته بـود. به على گفتنـد: علـى جان! عينك چشم‌هایت را اذيت می‌کند. زنجير ساعت هـم خدای‌ناکرده ممكـن است به صـورتت بخـورد. صـورتت مثل گل است. ممكـن است اتفاقى برايت بيفتد. على عينك و سـاعت را به امام داد و گفت:

خـوب بياييد يك بازى ديگر بكنيـم. مـن می‌شوم آقا، شما بشـويـد على كـوچـولـو. فرمـودند: باشـد. علـى گفت: خـوب بچه كه جاى آقا نمی‌نشیند. امام كمـى خـودشان را كنار كشيـدنـد. علـى كنار امام نشست و گفت: بچه كه نبـايـد دست به سـاعت و عينك بزنـد. آقـــا خنديـدند و ساعت و عينك را به علـى دادنـد و گفتنـد: بگيـر تـو بردى.)) ايـن نمونه‌های زيبا ما را به ياد رفتار پيامبر اكرم(ص) می‌اندازد. آن بزرگـوار با تمام عظمت و اقتدارشان، زمانى كه به كـودكان می‌رسید، لبخند آسمانـى را نثار آنان می‌نمود و سلام را هـديه آنـان می‌کرد و بـا آن‌ها به بـازى می‌پرداخت.

در كتاب جـوامع الحكايات عوفـى نقل شده است: ((روزى پيامبر براى شركت در نماز عازم مسجـد بـودند. در راه كـودكانـى را كه مشغول بازى بـودند ديدند. آن‌ها با ديدن پيامبر دست از بازى كشيدنـد و به‌سوی ايشان شتافتنـد. پيامبـر با مهربانـى از آنان استقبـال كرد.

كودكان از سر و كـول پيامبر بالا می‌رفتند و با هلهله و شادى به او می‌گفتند:

((كـن جملى[ شتر من باش]!.))پيامبر هم با آن‌ها همبازى شد. وقتى خـواست از آن‌ها جـدا شـود، هشت عدد گـردو به آن‌ها داد و سپـــس كـودكان از آن بزرگـوار جدا شدند.)) حضرت على(ع) از پيامبر نقل می‌کنند: ((مـن كان له ولد صبا))؛( هر كه كـودكـى دارد، بايد در تـربيت او خـود را تـا حـد كـودكـى بـرسـاند.

و زمانـى كه سـرى به کوچه‌های بنـى هاشـم در آن دوردست‌های تاريخ می‌زنیم و به خانه‌ای می‌رسیم كه قطعه‌ای از بهشت است، صــداى بـــانـــويـى آسمــــانـى را می‌شنویم كـــــه بـا كــودك خـردسال خـود بازى می‌کند و يك دنيا درس در بازى او بـا كـودك نهفته است. او در حـالـى كه فـرزنـد كـوچكـش را بـالا و پـاييـن می‌اندازد و با او بازى می‌کند، ايـن شعر را برايـش زمزمه می‌کند:

اشبه اباك يا حسن

و اخلع عن الحق الرسن

و اعبد الها ذامنن

و لا توال ذالاحن

اى كودك خردسالم، حسـن! مانند پدرت باش و از گردن حق ريسمان را بـردار! خـداى يگـانه را بپـرست و از فـرومايگـان حمـايت نكـن. كودك از يك طرف به سبب ضعفى كه در خود حـس می‌کند و قدرتى كه در بزرگ‌سالان می‌بیند و به علت عشقـى كه به تكامل دارد، كـارهـاى بزرگ‌ترها را تقليـد می‌کند. مـوقعى كه پـدر و مادر، در بـازى كـودكانه شـركت می‌کنند و آنان را در كارهاى كـودكـان مسـاعدت می‌نمایند، جان طفل از مسرت و شادى لبريز می‌شود و احساس می‌کند كارهاى كـودكـانه او آن‌قدر ارزنـده است كه پـدر و مادر بـا او همكارى می‌کنند.

مشاركت والـديـن در بازى اگـرچه وقت آنان را می‌گیرد، اما آثار بسيار نيكويى بر جاى می‌گذارد.

يكـى ديگر از نوه‌های امام خمينـى می‌گوید: ((وقتـى امام راه می‌رفت، من از دور او را هل می‌دادم. امام هم از شيطونى مـن خوشش می‌آمد.))

منبع: سايت سلامت

 نظر دهید »

حضور اجتماعي زنان

24 مهر 1395 توسط کوثر



خلاصه:از نظر اسلام زن حق حضور اجتماعی با رعایت حفظ حجاب را دارد و همچون مردان در فعالیت‌های جامعه اسلامی و رهبری آن مشارکت می‌کند. اگر چنین است، پس چرا حضرت زهرا (س) می‌فرمایند بهترین چیز برای زن این است که کسی در جامعه او را نشناسد؟

از نظر اسلام زن حق حضور اجتماعی با رعایت حفظ حجاب را دارد و همچون مردان در فعالیت‌های جامعه اسلامی و رهبری آن مشارکت می‌کند. اگر چنین است، پس چرا حضرت زهرا (س) می‌فرمایند بهترین چیز برای زن این است که کسی در جامعه او را نشناسد؟

در ارتباط با سؤال و روایت نقل شده از فاطمه زهرا (س)، نکاتی چند به عرض می‌رسانیم:

الف) این روایت در بر دارنده یک حکم شرعی قطعی نیست، و در بیان یک حکم کلی استثناء ناپذیر نمی‌باشد. بسیاری از روایات شبیه روایت فوق (ذکر شده) وجود دارد که شاید در نگاه اول ظاهری مطلق و کلی دارند ولی با توجه به روایات و مستندات دیگر، حکم تخصیص خورده و یا مقید به قیودی می‌شود که یک بحث تفصیلی است.

ب) فرمایش حضرت زهرای مرضیه (س) در روایت ذکر شده، به معنای الزام و وجوب نیست، به عبارت دیگر، در عین حال که خروج زن از منزل و حضور او در صحنه اجتماع با رعایت موازین و حدود شرعی جایز شمرده شده است، اما در مواقع غیرضروری برای زنان بهتر آن است که از اختلاط با مردان اجتناب کنند. و این امر منافاتی با حضور علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی زنان (با حفظ شئونات و موازین اسلامی) ندارد. کما اینکه حضرت زهرا (س) خود به جبهه جنگ می‌رفتند و در غزوه‌های متعددی همراه با پیامبر (ص) شرکت می‌کردند و در دفاع از ولایت حضور فعال داشتند و حتی سخنرانی نمودند تا جایی که در همین راه به شهادت رسیدند.

ج) بعضی از قیود و محدودیت‌هایی که در احکام و روایات در مورد زنان وارد شده است به‌منظور پاسداشت حریم عفاف و سلامت جامعه و از همه مهم‌تر حفظ کرامت و شخصیت واقعی زن متناسب با رسالت همسری و مادری می‌باشد. و تجربه جهان غرب در آزادی‌های نامحدود برای ارتباط زنان و مردان در جامعه (به اعتراف اندیشمندان جامعه غرب) تجربه بسیار تلخی است که زمینه انحطاط خانواده و به دنبال آن سقوط جامعه در منجلاب شهوات را فراهم نمود، که از این رهگذر بیشترین ضرر و زیان نصیب زنان جامعه شد و در نتیجه کرامت و شخصیت زن به پایین‌ترین حد خود تنزل نمود.

منبع: سايـت راسخون

 نظر دهید »

​خطبه‌های سیدالشهدا در روز عاشورا

24 مهر 1395 توسط کوثر

خلاصه:و آنگاه حضرت مرکب خود را طلبیده و سوار شدند، و با صدای بلند بطوریکه همگی می‌شنیدند چنین خطبه‌ای ایراد نمودند:

خطبه حضرت در صبح عاشورا و اتمام حجّت بر کوفیان

و آنگاه حضرت مرکب خود را طلبیده و سوار شدند، و با صدای بلند بطوریکه همگی می‌شنیدند چنین خطبه‌ای ایراد نمودند:

«ای مردم! گفتار مرا بشنوید! و شتاب نکنید تا آنچه حقّ شماست بر من از اندرز و موعظه، شما را بدان پند دهم؛ و عذر خود را در حرکت از مکه بسوی شما برای شما بیان کنم!

پس اگر از درِ انصاف در آئید و عذر مرا بپذیرید که البتّه نیکبخت باشید! و دیگر راه مقاتله و جنگ با من بر روی شما بسته می‌گردد!

و اگر عذر مرا نپذیرید و حجّت مرا کافی ندانید، پس در آن هنگام رأی خود و شریکان خود را روی هم گرد آورده، تا اینکه کار شما و امر شما بر شما پوشیده نماند؛ و سپس بدون هیچ مهلتی به من بپردازید و کار خود را یکسره کنید!

بدانید که صاحب اختیار و ولی من خداست که قرآن کریم را بفرستاد؛ و او زمام امور مردمان صالح را در دست دارد.»

پس حمد خدای را بجا آورد، و ثنای او بگفت، و درود بر پیغمبر بفرستاد، و هیچ خطیبی دیده نشد نه قبل از او و نه بعد از او که چنین با بلاغت در گفتار خود مطالب را ادا کند.

و پس از آن فرمود: «اوّل نَسَب مرا در نظر آورید! و ببینید من کیستم؟ و سپس به افکار خود مراجعه کنید و آن را مورد عتاب و سرزنش قرار دهید! ببینید ایا کشتن من برای شما سزاوار است؟! و ای پاره کردن حرمت من بر شما جائز است؟!

مگر من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟ مگر من پسر وصی پیغمبر و پسر عموی او که اوّل مؤمن و تصدیق آورنده به رسول الله و به آنچه از جانب خدا بر او نازل شده بود نیستم؟

مگر حمزه سید الشّهداء عموی پدر من نیست؟ مگر جعفر که به دو بال خود در بهشت پرواز می‌کند، عموی من نیست؟

آیا مگر به شما نرسیده است گفتار رسول خدا که درباره من و برادرم فرمود:

«این دو نفر دو سید و آقای جوانان بهشتند.»؟

پس اگر مرا در این گفتار تصدیق دارید و بدانید که من راست می گویم؛ و سوگند به خدا از وقتی که دانسته‌ام خداوند دروغگو را دشمنِ مبغوض شمرده است، سخن دروغی را بر زبان نیاورده‌ام (از کشتن من صرف نظر کنید)!

و اگر گفتار مرا باور ندارید و این کلام را تکذیب می‌کنید، اینک در میان شما کسی هست که شما را خبر دهد! از جابربن عبدالله أنصاری و أبوسعید خُدری و سَهْل بن سَعد ساعدی و زید بن أرقَم و أنس بن مالک سؤال کنید! آنان به شما خبر می‌دهند که رسول خدا درباره من و برادرم چنین فرموده است. ای این معنی مانع و حاجز از ریختن خون من نمی‌شود؟»

شمر گفت: «آن کسیکه بفهمد تو چه می گوئی، خدا را بر یک جانب عبادت کرده است!»

حبیب بن مظاهر در پاسخ شمر گفت: «سوگند به خدا که من می‌بینم تو را که خدا را بر هفتاد جانب (از شک و شبهه) عبادت می‌کنی! خداوند بر دل تو مهر زده است. (و دیگر یارای فهم و ادراک ندارد.)»

حضرت سید الشّهداء فرمود: «اگر در این امر شک دارید، آیا در این هم شک دارید که من پسر دختر پیغمبر شما هستم؟!

سوگند به خدا در میان مشرق و مغرب عالم، پسر دختر پیغمبری غیر از من، نه در میان شما و نه در میان غیر شما نیست!

وای بر شما! آیا کسی را از شما کشته‌ام که به طلب قصاص گرد آمده‌اید؟ یا مالی را از شما تملّک نموده‌ام، یا جراحتی و زخمی زده‌ام که برای تلافی آمده‌اید؟!»

هیچیک از آنان سخنی نگفت!

حضرت ندا در داد: «ای شَبَث بن رِبْعِی! و ای حجّار بن أبْجُر! و ای قَیس بن أشعَث! و ای یزید بن حارِث! آیا شما به من در نامه ننوشتید که: میوه‌های درختان رسیده است! و اطراف زمین سرسبز گردیده است! اگر به سوی ما بیائی، به سوی لشکری آماده معاونت و کمک در تحت فرمان خود خواهی آمد؟!»

قیس بن اشعث گفت: ما نمی‌دانیم تو چه می گوئی! ولیکن برای حکم و فرمان پسر عمویت (یزید) تنازل کن؛ آنان برای تو نمی‌خواهند مگر آنچه را که تو بپسندی!

«حضرت سید الشّهداء علیه السّلام در اینحال فرمود: نه سوگند به خدا! چون ذلیلان دست ذلّت به شما ندهم! و مانند بردگان بار ظلم و ستم شما را به دوش نمی‌کشم!»

و پس از آن فرمود: «ای بندگان خدا! من پناه می‌برم به پروردگار خودم و پروردگار شما از اینکه مرا سنگباران کنید! من پناه می‌برم به پروردگارم و پروردگار شما از هر متکبّری که بروز پاداش و حساب ایمان ندارد.»

خطبه حضرت در روز عاشورا در مذمّت اهل کوفه، تبرّی جستن از مذلّت و نفرین بر کوفیان

ابن طاووس خطبه غرّاء زیر را از حضرت سیدالشّهداء علیه السّلام در روز عاشورا روایت کرده است. بدین مضمون که:

«چون اصحاب عُمَر بن سعد بر مرکب‌های خود سوار شده و آماده جنگ با حضرت سید الشّهداء علیه السّلام شدند، حضرت، بُرَیرَ بن خُضَیر را برای موعظه لشکر بفرستاد.

بُریر هر چه آنان را پند و اندرز داد گوش ندادند، و هر چه آنها را متذکر و متنبّه نمود از آن سودی نبردند.

در این حال خود حضرت امام حسین علیه السّلام بر ناقه خود - و بعضی گفته‌اند بر اسب خود - سوار شد، و آنها را دعوت به سکوت نمود. و چون ساکت شدند، حمد خدا را بجای آورد، و ثنا بر او فرستاد، و به آنچه موجب عظمت مقام حضرت حقّ بود او را بستود، و درود بر محمّد و فرشتگان و انبیاء و رسولان الهی فرستاد؛ و در خطبه و گفتار بحدّ أتمّ و اکمل در رسانیدن مطلب اهتمام نمود.

و سپس فرمود: ای جماعت! زیان و هلاکت بر شما باد! و فقر و نکبت و اندوه نیز از آن شما باد؛ که ما را با شور و وَلَه به فریاد رسی خود خواندید! و ما چون با شتاب برای فریادرسی و دادخواهی شما آمدیم، همان شمشیری را که متعلّق به ما بوده، و در دست شما نهاده بودیم برهنه نموده و بر سر ما کشیدید! و همان آتشی را که برای دشمنان خود و دشمنان شما جرقّه آن را افروخته بودیم بر ما افروختید! و برای سرکوبی دوستان خود، با دشمنان خود همدست و هماهنگ شدید!

با اینکه آن دشمنان، عَدلی را در میان شما رواج نداده و دادی را نگستردند؛ و نه امید خیری برای خود در آنها دارید.

بنابراین، بلیه ها و رسوائیها دامنگیرتان باد! چرا در آن وقتیکه شمشیرها در غلاف بود، و نفوس آرام، و رأی‌ها هنوز در قتال مستحکم نگردیده بود؛ ما را رها ننمودید؟! بلکه مانند سیل ملخ بسوی فتنه گسیل شدید! و مانند پروانه در فتنه به هم ریختید!

پس هلاکت و نابودی باد بر شما ای بنده‌های امّت‌ها! و ای افراد کنار زده شده و دور شده از حزب‌ها و جمعیت‌ها! و ای پس زنندگان کتاب خدا! و ای تحریف کنندگان کلمات پروردگار! و ای طائفه گناه آفرین! و ای آب و دَمِ دهان شیطان! و ای خاموش کنندگان سنّت‌های الهیه!

آیا شما این جماعت را یار و یاوری می نمائید و ما را مخذول و تنها و منکوب می‌گذارید؟!

آری! سوگند به خدا که این مکر و حیله در شما بی سابقه و تاریخچه نیست! و بر این مکر، اصول و ریشه‌های شما پیوسته و آمیخته شده است! و شاخه‌های شما بر آن پرورش یافته و نیرو گرفته است! پس شما پلیدترین ثمره این درختید، که در کام صاحبش که ناظر آنست چون خار و استخوان گلوگیر می‌گردید! و در کام شخص غاصب و متعدّی لقمه گوارا می‌باشید!

آگاه باشید که این مرد بی پدر: زنازاده و پسر زنازاده (عُبیدالله بن زیاد) مرا بین دو چیز ثابت و میخکوب نموده است: یا با شمشیر جنگ کردن و شربت شهادت نوشیدن، و یا تن به ذلّت و خواری دادن؛ وهَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه، چقدر ذلّت از ما دور است!

خداوند بر ما زبونی و ذِلّت را نمی‌پسندد، و رسول خدا و مؤمنین نمی‌پسندند، و دامن‌های پاک و پاکیزه‌ای که ما را در خود پرورش داده‌اند، و سرهای پر حمیت، و نفس‌های استواریکه ابداً زیر بار ظلم و تعدّی نمی‌روند، بر ما نمی‌پسندند که اطاعت فرومایگان و زشت سیرتان را بر قتلگاه کریمان و شرافتمندان ترجیح دهیم!

آگاه باشید که من با همین جماعت اندکی که با من هستند، با وجود کمی تعداد و نبودن مُعین و یاور آماده جنگ هستم!

و سوگند بخدا که پس از واقعه شهادتِ من، بدانچه دل بسته‌اید نمی‌رسید! و درنگ نمی‌کنید در این جهان مگر به قدر سواری یک اسب؛ که ناگاه روزگار، همچون سنگ آسیا به دور شما بگردد و چون محور آسیا در شما گیر کند و شما را به قلق و تشویش و اضطراب اندازد!

این عهدی است که پدر من با من، از جدّ من نموده است. حال رأی خود و همدستان خود را روی هم گرد آورید! و مجتمعاً فکر کنید و تصمیم بگیرید که امر شما بر شما پوشیده نماند! و به کردار خود پشیمان نشده و دچار غم و اندوه و حسرت نگردید!

آنگاه پس از این تفکر بدون شتاب زدگی، بر من حمله ور شده و بدونِ هیچ مُهلتی کار مرا تمام کنید!

من توکل بر خداوند نمودم، که پروردگار من و پروردگار شماست. هیچ جنبده ای در روی زمین نجنبد مگر آنکه تقدیراتش به دست قدرت اوست؛ و حقّاً پروردگار من در راه راست و طریق صواب است.

بار پروردگارا! قطرات باران آسمان را بر این قوم فرو بند! و قحط و گرسنگی را بر آنان، چون قحط زمان یوسف مقدّر فرما! و جوان ثقفی را بر آنان بگمار تا آنان را از کاسه تلخ زهرآگین بچشاند! چون آنان ما را تکذیب کرده و به دروغ نسبت دادند، و ما را مخذول و منکوب نمودند!

تو هستی پروردگار ما! توکل بر تو نموده‌ایم! و بسوی تو انابه و بازگشت داریم! و به سوی تو است تمام بازگشت‌ها.»

منبع: پایگه اطلاع رسانی حوزه

 نظر دهید »

تفسیر زیارت عاشورا

14 مهر 1395 توسط کوثر

موضوع دوم: لعن و نفرين

وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَيكُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقامِكُمْ…

ماهيت لعن

ماهيت لعن, دور كردن از رحمت خدا است. عن رسول اللَّه صلي الله عليه وآله قال: اِنّي لَمْ اُبْعَثْ لَعَّاناً وَ اِنَّما بُعِثْتُ رَحْمَةً 19به درستي كه من لعن كننده (دور كننده از رحمت) مبعوث نشده ام, بلكه من بر رحمت برانگيخته شده ام.

آثار و پيامدهاي لعن بدون دليل

1. سلب حق شفاعت و شهادت: قال رسول اللَّه صلي الله عليه وآله: لايكُونُ اللَّعَّانُونَ شُفَعاءً وَلاشُهَداءً يوْمَ الْقِيامَةِ 20 آنان كه بسيار لعن و نفرين مي كنند از شفاعت كنندگان و شاهدان روز قيامت نمي شوند.

2. بازگشت لعن به لعن كننده: قال الباقر عليه السلام: اِنَّ اللَّعْنَةَ اِذا خَرَجَتْ مِنْ صاحِبِها تَرَدَّدَتْ بَينَهُ وَ بَينَ الَّذي يلْعَنُ فَإِنْ وَجَدَتْ مَساغاً وَ اِلاَّ عادَتْ اِلي صاحِبِها وَ كانَ اَحَقَّ بِها فَاحْذَرُوا اَنْ يلْعَنُوا مُؤْمِناً فَيحِلَّ بِكُمْ 21به درستي كه لعنت وقتي از لعنت كننده صادر شود بين او و كسي كه لعنت شده تردد مي كند, پس اگر راهي يافت [كه هيچ] و گرنه به سوي صاحب خود (لعنت كننده) باز مي گردد, در حالي كه خود او سزاوارتر به آن است. پس, از نفرين كردن مؤمن بپرهيزيد كه بر شما حلال شود (خود سزاوار آن شويد) .

عن رسول اللَّه صلي الله عليه وآله: لَمَّا لَعَنَ رَجُلٌ ناقَتَهُ وَ هُوَ يسيرُ مَعَها قالَ صلي الله عليه وآله اَخِّرْها عَنَّا فَقَدِ اسْتُجيبَ لَكَ 22 هنگامي كه مردي شتر خود را نفرين كرد در حالي كه با آن مي رفت, رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود: او را از ما عقب بينداز, پس به تحقيق براي تو به اجابت رسيد.

ملعونان كيانند؟

1. كافران: إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكَفِرِينَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِيرًا  23 به درستي كه خداوند, كافران را لعنت كرده و براي آنها آتش فروزاني آماده كرده است.

2. آزار رسانندگان به خدا و رسول: إِنَّ الَّذِينَ يؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْأَخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُّهِينًا ; كساني كه خدا و رسولش را آزار مي دهند, مشمول لعنت خدا در دنيا و آخرت هستند و عذاب خواركننده اي براي آنها مهيا كرده است.  24

3. منافقان در امر به معروف و نهي از منكر: قال اميرالمؤمنين عليه السلام: لَعَنَ اللَّهُ الآمِرينَ بِالْمَعْرُوفِ التَّارِكينَ لَهُ وَ النَّاهينَ عَنِ الْمُنْكَرِ الْعامِلينَ بِهِ; 25داوند لعنت كند كساني را كه امر به معروف مي كنند و خود آن را ترك مي نمايند و نهي كنندگان از منكر را كه خود به منكر عمل مي نمايند.

4. قطع رحم كنندگان: فَهَلْ عَسَيتُمْ اِنْ تَوَلَّيتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْاَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ * اُولئِكَ الَّذينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمي أَبْصارَهُمْ ; 26 اگر از دستورهاي الهي رويگردان شويد جز اين انتظار نمي رود كه در زمين فساد كرده و پيوند خانوادگي تان را قطع كنيد. آنها كساني هستند كه خداوند لعنت شان كرده و گوشهايشان را كر و چشمانشان را كور ساخته است.

5. عمل كنندگان به عمل قوم لوط: قال رسول اللَّه صلي الله عليه وآله: لَعَنَ اللَّهُ مَنْ عَمِلَ عَمَلَ قَوْمِ لُوطٍ; 27خداوند لعنت كند كسي را كه عمل قوم لوط را انجام دهد.

6. تأخير اندازان نماز: عن حجة بن الحسن عليه السلام أنّه قال: مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ اَخَّرَ صَلوةَ الْغَداةِ حَتَّي تَنْقَضِي النُّجوُمُ وَ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ اَخَّرَ صَلوةَ الْعِشاءِ حَتَّي تَشْتَبِكَ النُّجُومُ; 28ملعون است معلون است كسي كه نماز صبح را تا رفتن ستاره ها به تأخير اندازد و ملعون است ملعون است كسي كه نماز عشاء را تا پديدار شدن همه ستاره ها به تأخير اندازد.

7. رشوه دهنده و رشوه گيرنده: قال رسول اللَّه صلي الله عليه وآله: لَعَنَ اللَّهُ الرَّاشِي وَالْمُرْتَشي وَالْماشي بَينَهُما; 29 خداوند لعنت كند رشوه دهنده و رشوه گيرنده و كسي كه بين آنها ارتباط برقرار سازد.

8. آزار دهنده والدين: قال الصادق عليه السلام: مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ ضَرَبَ والِدَهُ أَوْ والِدَتَهُ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ عَقَّ والِدَيهِ; 30ملعون است ملعون است كسي كه پدر يا مادرش را كتك بزند. ملعون است ملعون است كسي كه پدر و مادرش را بيازارد.

9. مردي كه لباس زن بپوشد: لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله الرَّجُلَ يلْبِسُ لَبْسَةَ الْمَرْأَةِ; 31ول خداصلي الله عليه وآله نفرين كرد مردي را كه لباس زن بپوشد.

10. رباخواران: لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله آكِلَ الرِّبا وَمُوَكِّلَهُ وَ شاهِدَيهِ وَ كاتِبَهُ; 32سول خدا صلي الله عليه وآله رباخوار و وكيل و دو شاهد و نويسنده آن را لعن نمود.

11. روي گردانندگان از پدر و مادر, به هم زنندگان رابطه زناشويي و سخن چينان: قال رسول اللَّه صلي الله عليه وآله: ثَلاثَةٌ لَعَنَهُمُ اللَّهُ تَعالي رَجُلٌ رَغِبَ عَنْ والِدَيهِ وَ رَجُلٌ سَعي بَينَ رَجُلٍ وَامْرَأَةٍ يفَرِّقُ بَينَهُما يخْلِفُ عَلَيها مِنْ بَعْدِهِ وَ رَجُلٌ سَعي بَينَ الْمُؤْمِنينَ بِالاَحاديثِ لَيتَباغَضُوا وَ يتَحاسَدُوا; 33 سه كس را پروردگار بزرگ لعنت كرده است: كسي كه از پدر و مادر خويش روي گرداند, كسي كه سعي كند بين مرد و زني جدايي بيندازد و زن ديگري را بعد از آن جايگزين آن زن كند و كسي كه با سخناني بين مؤمنين, تلاش كند تا آنها را به كينه و حسد نسبت به هم وادارد.

شايستگي لعن بر دشمنان خدا و اهل بيت عليهم السلام

روزي پيرزني نزد امام صادق عليه السلام آمد در حالي كه دو لباس بافته شده از پشم را در دست گرفته بود. به امام سلام كرد و عرض نمود: اي فرزند رسول خدا! اين دو لباس را من با دست خويش بافته ام; اما يكي از اين دو را در حالي بافتم كه هر رشته را با سلام و درود بر خاندان پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله گره زده ام و در ديگري هر رشته را با لعن و نفرين نسبت به دشمنان شما بافته ام. اكنون هر دو را خدمت شما آورده ام. كدام يك از اين دو لباس نزد شما محبوبتر است؟ امام صادق عليه السلام فرمود: آن لباسي را كه با لعن و نفرين نسبت به دشمنان ما بافته اي. 34

پس از صلح امام مجتبي عليه السلام روزي معاويه در مدينه بالاي منبر رفت و در حضور مردم شروع كرد از اميرالمؤمنين عليه السلام بد گفتن. او گفت: اي مردم! علي عليه السلام كيست و پسر او چكاره است تا خلافت كند. در اين ميان امام مجتبي عليه السلام وارد مسجد شد. امام رو به حاضران كرد و پس از سپاس و ستايش خداوند فرمود: پروردگار بلند مرتبه و سترگ هيچ پيامبري را بر نيانگيخت مگر اينكه براي او دشمني از ستمكاران و گناه پيشگان قرار داد. من پسر علي عليه السلام هستم و تو پسر صخر هستي. مادر تو هند است و مادر من فاطمه عليها السلام. جده تو قتيله است و جده من خديجه عليها السلام. حال خداوند لعنت كند هر يك از ما دو نفر را كه حسبي پايين تر و يادي فرو افتاده تر و كفري بيشتر و نفاقي شديدتر دارد.  مردم كه در مسجد جمع شده بودند يكصدا گفتند: آمين آمين. معاويه سرافكنده خطبه خود را قطع كرد و شرمگين از منبر پايين آمد و از مسجد بيرون رفت. 35

 1 نظر

تفسیر زیارت عاشورا

12 مهر 1395 توسط کوثر

موضوع نخست: سلام 

 اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا اَباعَبَدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا ابنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا ابنَ اَميرِالمُؤْمنينَ…  

نام خدا 

سلام يكي از نامهاي خداوند است: 

1. قال رسول اللَّه صلي الله عليه وآله: اِنَّ السَّلامَ اسمٌ مِنْ اَسماءِ اللَّهِ تَعالي فَأَفْشُوهُ بَينَكُمْ  به درستي كه سلام نامي از نامهاي پروردگار بزرگ است, پس آن را بين خود گسترش دهيد.  

2. قرآن مي فرمايد: هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَآ إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَنَ اللَّهِ عَمَّا يشْرِكُونَ 2; اوست خدايي كه جز او معبودي نيست, همان فرمانرواي پاك سلامت [بخش و] مؤمن [به حقيقت حقّه خود كه] نگهبان, عزيز, جبار [و] متكبر [است] . پاك است خدا از آنچه [با او] شريك مي گردانند.  

3. در زيارتنامه مخصوص حضرت سيدالشهداء آمده است: اَللَّهُمَّ اَنْتَ السَّلامُ وَمِنْكَ السَّلامُ وَاِلَيكَ يرْجِعُ السَّلامُ 3; پروردگارا! تو سلام (= آرامش بخش) هستي و سلام (=آرامش) از جانب توست و به سوي تو نيز باز مي گردد.  

آداب و شرايط سلام كردن 

1. سلام پيش از كلام: قال رسول اللَّه صلي الله عليه وآله: مَنْ بَدَأَ بِالْكَلامِ قَبْلَ السَّلامِ فَلاتُجيبُوهُ وَقالَ لاتَدْعُ اِلي طَعامِكَ اَحَداً حَتَّي يسَلِّمَ هر كس سخن [خود] را پيش از سلام كردن آغاز نمود, پاسخش را ندهيد و همچنين فرمود: كسي را بر [خوردن] غذاي خود فرا مخوان مگر اينكه سلام كند.  

قال الحسين بن علي عليه السلام: لاتَأْذَنُوا لاَِحَدٍ حَتّي يسَلِّمَ 5به احدي اجازه ندهيد مگر اينكه سلام كند.  

2. افشاء سلام: قال الباقرعليه السلام: اِنَّ اللَّهَ يحِبَّ إطْعامَ الطَّعامِ وَ إِفْشاءَ السَّلامِ  به درستي كه پروردگار غذا دادن [به ديگران] و انتشار دادن سلام را دوست مي دارد.  

عن رسول اللَّه صلي الله عليه وآله: أَلا اُخْبِرُكُمْ بِخَيرِ أَخْلاقِ أَهْلِ الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ؟ قالُوا: بَلي يا رَسُولَ اللَّهِ! فَقالَ صلي الله عليه وآله: إِفْشاءُ السَّلامِ فِي العالَمِ  آيا شما را از برترين اخلاق اهل دنيا و آخرت با خبر نسازم؟ پاسخ گفتند: بله اي رسول خداصلي الله عليه وآله! فرمود: انتشار سلام در جهان.  

3. ابتداء به سلام: قال رسول اللَّه صلي الله عليه وآله: اِنَّ اَولَي النَّاسِ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ مَنْ بَدَأَ بِالسَّلامِ; 8به درستي كه سزاورترين مردم در نزد خدا و رسولش صلي الله عليه وآله كسي است كه ابتدا به سلام كند.  

قالَ اَميرُالمُؤمِنينَ عليه السلام: لِلسَّلامِ سَبْعُونَ حَسَنَةً تِسْعٌ وَ سِتُّونَ لِلْمُبْتَدِئِ وَ واحِدَةٌ لِلرَّادِّ; 9راي سلام هفتاد ثواب است كه شصت و نه ثواب آن براي كسي است كه سلام كند و يك ثواب براي كسي است كه پاسخ سلام را مي دهد.  

4. سلام هنگام ورود: خداوند در قرآن مي فرمايد: فَإِذَا دَخَلْتُم بُيوتًا فَسَلِّمُواْ عَلَي أَنفُسِكُمْ تَحِيةً مِنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيبَةً ;  پس چون به خانه هايي وارد شديد به يكديگر سلام كنيد; درودي كه از نزد خدا مبارك و خوش است.  قال الباقر عليه السلام: اِذا دَخَلَ الرَّجُلُ مِنْكُمْ بَيتاً فَاِنْ كانَ فيهِ اَحَدٌ يسَلِّمُ عَلَيهِمْ وَ اِنْ لَمْ يكُنْ فيهِ اَحَدٌ فَلْيقُلْ اَلسَّلامُ عَلَينا مِنْ عِنْدِ رَبِّنا يقُولُ اللَّهُ تَحِيةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَكَةً طَيبَةً ; هر گاه كسي از شما وارد خانه اي شود, اگر كسي در آن بود به آنها سلام مي كند و اگر كسي در آن نبود پس بايد بگويد سلام بر ما از جانب پروردگار ما. خداوند مي فرمايد درودي كه از نزد خدا مبارك و خوش است.  

5. سلام كوچكتر به بزرگتر: قال رسول اللَّه صلي الله عليه وآله: يسَلِّمُ الصَّغيرُ عَلَي الْكَبيرِ وَالمارُّ عَلَي القاعِدِ وَ الْقَليلُ عَلَي الْكَثيرِ; كوچكتر بايد به بزرگتر سلام كند و رهگذر بر كسي كه نشسته و گروه كم بر گروه زياد.  

آثار و فوايد سلام 

1. آمرزش و مغفرت الهي: قال رسول اللَّه صلي الله عليه وآله: اِنَّ مِنْ مُوجِباتِ الْمَغْفِرَةِ بَذْلُ السَّلامِ; به درستي كه از عوامل آمرزش گناهان سلام كردن است.  

2. خير و بركت خانه: قال رسول اللَّه صلي الله عليه وآله: اَفْشِ السَّلامَ يكْثُرْ خَيرُ بَيتِكَ; لام را انتشار ده خير و بركت خانه ات زياد مي شود.  

3. انس با فرشتگان: قال رسول اللَّه صلي الله عليه وآله: اِذا دَخَلَ اَحَدُكُمْ بَيتَهُ فَلْيسَلِّمْ فَاِنَّهُ ينَزِّلُهُ الْبَرَكَةَ وَ تُؤنِسُهُ الْمَلائِكَةُ;  گاه يكي از شما وارد خانه اش شود پس بايد سلام كند, پس به درستي كه سلام بركت را به خانه اش نازل مي كند و فرشتگان را با او مأنوس مي گرداند.  

آداب جواب سلام دادن 

سلمان فارسي مي گويد مردي نزد رسول خداصلي الله عليه وآله آمد و گفت: السلام عليك يا رسول اللَّه! پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله پاسخ داد: وَعَلَيكَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ  پس از چند لحظه مرد ديگري آمد و گفت: اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا رَسُولَ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ  پيامبر اكرم پاسخ گفت: وَ عَلَيكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ  مدتي گذشت و مرد ديگري هم از راه رسيد و به پيامبرصلي الله عليه وآله گفت: اَلسَّلامُ عَلَيكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ  اما پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله فقط در پاسخ او فرمود: وَ عَلَيكَ  مردي كه از ابتدا در حضور رسول خداصلي الله عليه وآله نشسته بود و نحوه سلام كردن افراد و پاسخ دادن رسول خداصلي الله عليه وآله را زير نظر داشت گفت: اي رسول خداصلي الله عليه وآله! پدر و مادرم فداي تو شوند! اولي و دومي كه به شما سلام كردند شما پاسخ آنها را بهتر از سلامشان داديد اما پاسخ مرد سومي را كه سلامش از همه كاملتر بود بسيار كوتاه رد نموديد. دليل آن چه بود؟ پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله تبسمي كرد و فرمود: براي اينكه او ديگر چيزي براي ما باقي نگذاشت كه پاسخش را بهتر بگويم. زيرا خداوند متعال مي فرمايد: وَاِذا حُييتُمْ بِتَحِيةِ فَحَيوا بِأَحْسَنَ مِنْها ; و چون به شما درود گفته شد شما به [صورتي] بهتر از آن درود بگوييد.  من نيز در پاسخش تنها گفتم عليك.

پاداش سلام و مصافحه 

ابوعبيده مي گويد در سفري من با امام باقرعليه السلام همسفر بودم و هر دو در يك كجاوه بوديم. هنگام سوار شدن, ابتدا من سوار مي شدم و سپس ايشان سوار مي شدند. هنگامي كه امام سوار مي شد به من سلام مي كرد و احوالپرسي مي نمود به گونه اي كه گويا مدتهاست مرا نديده است. هنگام پياده شدن امام زودتر از من پياده مي شد و وقتي من نيز پياده مي شدم, امام دوباره به من سلام مي كرد و احوالپرسي گرمي مي نمود كه گويا مدتهاست مرا نديده و خبري از من نداشته. من گفتم: اي فرزند رسول خدا! شما كاري مي كنيد كه دوستان ما نمي كنند و اگر يك بار هم چنين كنند زياد است. امام پاسخ داد: مگر تو نمي داني وقتي د و مؤمن به هم سلام مي كنند و دست مي دهند گناهان آنان پيوسته تا هنگامي كه از هم جدا شوند مي ريزد.

 1 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

اندیشه داراب

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

Random photo

میزان زکات فطریه

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس